در حالی که زندگی در اواسط قرن بیستم با ترس از “بمب” آغشته بود، بازی ویدیویی Fallout این فرض را به بدترین حالت خود می برد. در یک زمین بایر پس از هستهای، برخی از بازماندگان در زیر زمین در پناهگاههای بمبگذاری پیچیدهای به نام طاقها، بتهای دهه 1950 خود را بازسازی میکنند. آنهایی که کمتر خوش شانس بودند، به دنبال زندگی بر روی سطح بودند، جایی که گرد و خاک و وحشیانه است، و پر از عجیب و غریب ناخوشایند به شکل غول هایی که در فضای مرزی بین انسان و زامبی وجود دارند. لعنتی چطور به اینجا رسیدیم؟ اقتباس تلویزیون آمازون با جابجایی بین دو خط زمانی توضیح می دهد: لس آنجلس در سال 2077 و آنچه که از آن مکان چند قرن بعد باقی مانده است.
درون Vault 33، آرامش فرقه مانند جامعه توسط ساکنان سطحی مورد هجوم قرار می گیرد که مرد مسئول (کایل مک لاکلان) را می دزدند و این داستان شروع می شود. دخترش لوسی برای اولین بار برای نجات او به خیابان ها می رود و در طول مسیر با حقایق زشتی درباره عواقب اجتناب ناپذیر مرحله نهایی سرمایه داری آشنا می شود.
لوسی با بازی الا پورنل، حبابدار و ساده لوح است، اما در استفاده از سلاح بسیار ماهر است. سفر او در سراسر سطح یک بیداری طولانی مدت است، اما چه انتظاری دارید؟ او به معنای واقعی کلمه در تمام زندگی خود در پناه بود. او کم و بیش بهعنوان یک شخصیت شایسته «آن را به بیور بسپار» معرفی میشود که در پایان قسمت اول بهطور غیر رسمی به سمت تاریکتر سریال سوق داده میشود. این نوعی حس شوخ طبعی Fallout است، که بیشتر آن در تولید مشهود است (که صفحه ای از کمدی 1999 Blast from the Past را به شیوه های سرگرم کننده می گیرد) و ناهماهنگی عمدی لحنی که با کنایه و کیچ رنگ آمیزی دارد اما در واقع خنده دار نیست. (یک فرصت از دست رفته). کریس پارنل و مت بری به طور جداگانه و مختصر ظاهر می شوند، همچنین برای تسکین کمیک.
من Fallout را بازی نکردهام، اما زمانی که در مورد WandaVision مارول در سال 2021 مینوشتم، این بازی مطرح شد. نمیدانستم که آیا نسلهای جوان ترانههای او را در نمایشهایی مانند «من لوسی را دوست دارم» درک میکنند و پروفسور و فیلمنامهنویس نورث وسترن، برت نوو، معتقد است که بسیاری از بینندگان، به لطف این بازی خاص، جایی که «فقط فرهنگ پاپ دهه 1950 – x سال باقی مانده است. بنابراین جوک هایی که در بازی وجود دارد، ارجاعات، همه آنها بخشی از فرهنگی هستند که مدت هاست از بین رفته است. و وقتی خود را در این معما قرار می دهید، باید آن نقاط عطف را بشناسید.” از نظر سبکی، سریال تا حدی از این ایده پیروی می کرد، در درجه اول به دلیل مکتب قدیمی.
منظره جهنمی روی سطح غیرقابل پیش بینی و خطرناک است. این یک خلاء قدرت ایجاد کرده است که می تواند توسط یک شبه نظامی وحشی به نام Brotherhood of Steel مورد سوء استفاده قرار گیرد، که در آن شوالیه ها اسکلت های بیرونی فلزی عظیمی را می پوشند و با سربازان هم سفر می کنند. یکی از آن سربازان ماکسیموس (آرون موتن) است که به همان اندازه لوسی از عنصر خود خارج است. سفرهای فردی آنها ضعیفترین بخش نمایش است، اما هنگامی که در نهایت دوباره به هم میرسند، این زوج احساس میکنند چیزی بیش از یک روایت است.
دلیل وجودی واقعی Fallout توسط والتون گوگینز با کشش دائمی او ارائه شده است. او سومین شخصیت اصلی و شاید مهمترین شخصیت است زیرا قوس او به عنوان خط عبور عمل میکند. قبل از آخرالزمان هسته ای، او ستاره هالیوود کوپر هاوارد است که به خاطر بازی در نقش آدم های خوب در فیلم های وسترن مشهور است. در آینده، او به یک بازمانده چرمی، بی دماغ و قدیمی تبدیل میشود که قطبنمای اخلاقی خود سابقش را از دست داده است. شخصیت او در هر دو تایم لاین تمام پیچیدگی سریال (که برای فصل دوم تمدید شد) در غیر این صورت فاقد آن است. هیچ چیز هیجان انگیزتر از زمانی که گوگینز روی پرده است نیست. خشونت خونین در Fallout سرعت من نیست و در اوایل خیلی زیاد است. اما این نمایش زمانی من را به خود جلب کرد که غولش با خشونت اراده خود را بر مردی که در حین مبارزه انگشت اشاره اش را گاز می گیرد، ابراز می کند. در مقابل، انگشت اشاره آنها را قطع می کند: “اکنون این نزدیک ترین چیز به تبادل صادقانه ای است که ما داشته ایم.”
این لحظه فوقالعاده شگفتانگیزی است (نگران نباشید، هر دو به نحوی انگشتان خود را به هم متصل میکنند) و ای کاش تعداد بیشتری از آنها وجود داشت. وقتی کسی می پرسد: «چطور اینطور زندگی می کنی؟ چرا ادامه می دهد؟»، پاسخی نمی دهد. تلاش او در پایان فصل آشکار می شود، اما سرگردانی او تا این مرحله هنوز جذاب است. هنگامی که او به فروشگاهی متروکه به نام Super Duper Mart (که برای فعالیت های شرورانه تغییر کاربری داده شده است) می رسد، یک کپی از یک فیلم قدیمی را پیدا می کند که در تمام این سال ها در نوار ویدئویی زنده مانده است، و در آنجا می نشیند، آرواره هایش افتاده و به تماشای فیلم می پردازد. خودم سابقش
هاوارد کامینگز، طراح تولید، ظاهری متمایز به هر زمان و مکان میدهد، و بهویژه هدف طاقها بازآفرینی حالت عادی آفتابی با پیچ و تابهای بسته شده است. اما هیچ چیز درباره این نمایش، از سوی خالقان ژنو رابرتسون-دورت و گراهام واگنر، به راحتی قابل مشاهده نیست. لیزا جوی و جاناتان نولان، خالقان Westworld، تهیهکنندگان اجرایی اینجا هستند، و شما میتوانید بخشی از DNA سریال را در اینجا نیز احساس کنید.
داستان در ابتدا کاملا ژل نیست. اما اگر صبور باشید، «فالآوت» خود را بهعنوان نمایشی نشان میدهد که در آن نکات مهمی برای گفتن در مورد اینکه اگر اجازه دهیم منافع شرکتها آینده را دیکته کنند، به کجا میرویم، نشان میدهد. شرکتهایی با مدل کسبوکار مبتنی بر تاکتیکهای بیمهای پرپر (مانند Vault-Tec جعلی در نمایشگاه) همیشه باید وجود خود را توجیه کنند. جایی که «فال اوت» دچار تلو تلو خوردن می شود، چیزی است که کنار گذاشته است. با توجه به اینکه نمایش نژادپرستی و تعصبات دیگری را که در طول تاریخ برای توجیه چنین تفکری مورد استفاده قرار میگرفته است، تصویری کوررنگ از جهان ترسیم میکند، اما خط داستانی اصلاح نژادی را نیز ارائه میکند که توخالی است.
قبل از آخرالزمان، کوپر هاوارد به معنای “آزاد بودن تا پایان جهان” فکر می کند. هالیوود تمام شده است، یک بازیگر همکار به او می گوید: «هالیوود گذشته است. هالیوود را فراموش کنید آینده، دوست من، در محصولات است. شما یک محصول هستید، من یک محصول هستم، آخر دنیا یک محصول است.»
فقط به منافع واقعی شرکت فکر نکنید که ما را به این سمت سوق می دهد، از جمله آنچه در این سریال پخش می شود.
“بیرون افتادن”
3 ستاره (از 4)
رتبه بندی: TV-MA
نحوه تماشا: پرایم ویدیو